جدول جو
جدول جو

معنی دوک تراش - جستجوی لغت در جدول جو

دوک تراش
(شَ دَ / دِ)
کسی که دوک می سازد و خراطی می کند. (ناظم الاطباء). دوک ساز. (آنندراج). مغزلی ّ. (دهار) (ملخص اللغات). خراط. (ملخص اللغات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش تراش
تصویر خوش تراش
ویژگی آنچه خوب تراش خورده است، کنایه از ویژگی آنکه اندام زیبا و متناسب دارد، خوش اندام
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
دهی است از دهستان گرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد که در 24 گزی خاور ماسور و 24 گزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک واقع است. جلگه و معتدل است. 350 تن سکنه دارد. از رود طاف مشروب میشود. از محصولاتش غلات، لبنیات و حبوبات است. اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند. راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ بازگراند و درچادر سکونت دارند. در این آبادی بقعه ای بنام مادر کک احمد وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ تَ)
نیکوتراشیده، با هیئت و شکل زیبا چنانکه ساق پایی، خوش شکل. نیک صورت. زیبااندام. قشنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ نُ / نِ)
آنکه لاک سازد
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام دیهی به هزار جریب مازندران. (مازندران و استراباد رابینو ص 124 بخش انگلیسی). دهی از دهستان هزار جریب بخش چهاردانگه شهرستان ساری. واقع در 50 هزارگزی شمال خاوری کیاسر. کوهستانی، جنگلی، معتدل و مرطوب. دارای 360 تن سکنۀ مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چشمه سار، محصول غلات و عسل و لبنیات و ارزن شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حُقْ قَ / قِ)
تراشنده و سازندۀ لاوک. آنکه کاسه و تغار چوبین تراشد
لغت نامه دهخدا
(دَ پَ)
موتراش. دلاک. سلمانی. حلاق. پیرایشگر. آرایشگر. موی استر. آینه دار. گرای. (یادداشت مؤلف). مزین. (دهار) (زمخشری) :
کز قلم موی تراشی درست
بر سرم این آمد و این سر به تست.
نظامی (مخزن الاسرار ص 172).
موی تراشی که سرش می سترد
موی به مویش به غمی می سپرد.
نظامی.
و رجوع به موی استر و موی پیرای شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خود تراش
تصویر خود تراش
ماشین کوچک که صورت را اصلاح کند خود تراش برقی
فرهنگ لغت هوشیار
نیکو تراشیده: بلور خوشتراش مجسمه خوش تراش، خوش شکل زیبا اندام خوش تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاک تراش
تصویر لاک تراش
سرخه تراش آنکه لاک سازد و پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاوک تراش
تصویر لاوک تراش
آنکه کاسه وتغار چوبین سازد تراشنده لاوک
فرهنگ لغت هوشیار
شکیل، زیبا، چشم نواز، خوش تراش خورده، خوش تراشیده، خوش ساخت، خوش طرح
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از انواع بازیدر این بازی پارچه یا لنگی را تابانده و به صورت
فرهنگ گویش مازندرانی
خراط لاک و چوب
فرهنگ گویش مازندرانی